س.ن: تا همین چند روز پیش از کانال برای خلاصهنویسی کتابایی که میخوندم استفاده میکردم. و وبلاگ جایی بود که سعی داشتم فقط دست نوشتههای خودم رو در اون ارسال کنم. ولی خب با خبر بسته شدن احتمالی تلگرام ترجیح دادم که رو بیارم به وبلاگ. خلاصه کلام، چند وقتی این دست پستها رو تحمل کنید و البته اگر دوست داشتید دنبال کنید. اینم بگم که این پستها به مرور و در طول هفته بهروز میشه تا جایی که کتاب تموم بشه. و خیلی وقتها عیناً متن کتاب نیست.
رستم بر قله
حماسهعباس عطاری کرمانی
- سلطان محمود و نامهی خلیفه بغداد:
روایت است که عناد و کینهی میمندی و دیگر درباریان باعث شده بود سلطان محمود رفته رفته بر فردوسی بدگمان شود. زمانی که فردوسی سرودن شاهنامه را تمام کرد و به نزد سلطان محمود غزنوی برد. او به خاطر همین بدگمانی خلف وعده کرد و از دادن پاداش مقرّر سر باز زد. پس اینچنین شد که فردوسی از سلطان دلسرد شد و شبانه از پایتخت گریخت و پیوسته از دست سربازان حکومتی از شهری به شهر دیگر رفت تا به بغداد رسید. خلیفه بغداد او را به حضور پذیرفت و مدتی در بغداد اقامت گزید. و به این دلیل که حکام عرب از اینکه شاهنامه مدح پادشاهان عجم بود خرسند نبودند پس او قصهی یوسف و زلیخا را به نظم در آورد. نظم این قصه بر خلیفه خوش آمد و عزت و احترام بسیاری برای فردوسی قائل شد و او رفته رفته جایگاهی والا در دربار خلیفه پیدا از کراماتنا...
ما را در سایت از کراماتنا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : maghagolg بازدید : 160 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 1:32